English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2388 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
gap U عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
gaps U عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
overtime U اضافه کاری
over time pay U مزد اضافه کاری
overtime pay U مزد یا حقوق اضافه کاری
hyper- U پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper U پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
cards U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
extras U فوق العاده اضافی
extra- U فوق العاده اضافی
extra U فوق العاده اضافی
extra- U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
plussage U اضافه
overplus U اضافه
plusage U اضافه
spare U اضافه
excess U اضافه
extras U اضافه
spared U اضافه
extra U اضافه
excesses U اضافه
addition U اضافه
increscent U اضافه
increase U اضافه
in a. to U به اضافه
surplus U اضافه
increases U اضافه
surpluses U اضافه
augmentation U اضافه
increased U اضافه
additions U اضافه
extra <adj.> U اضافه
special <adj.> U اضافه
add U اضافه کردن
over load U اضافه بار
genitive U حالت اضافه
overcharging U اضافه هزینه
imburse U اضافه کردن
added U اضافه شده
overvoltage U اضافه ولتاژ
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
preposition U حرف اضافه
overtime U اضافه کار
margin product U اضافه محصول
overloaded U اضافه بار
overloaded U اضافه فرفیت
prepositions U حرف اضافه
overshoot U اضافه جهش
overshooting U اضافه جهش
overloading U اضافه بارگذاری
overloading U اضافه بار
access U الحاق اضافه
overloading U اضافه فرفیت
overpotential U اضافه ولتاژ
accessed U الحاق اضافه
affixing U اضافه نمودن
accesses U الحاق اضافه
affixes U اضافه نمودن
accessing U الحاق اضافه
affixed U اضافه نمودن
affix U اضافه نمودن
overpopulation U اضافه جمعیت
overloading U بارگذاری اضافه
overproduction U اضافه تولید
overload U اضافه فرفیت
overload U اضافه بار
overtimer U اضافه کار کن
adds U اضافه کردن
added to that U اضافه بران
premiums U اضافه ارزش
gen U حالت اضافه
premium U اضافه ارزش
overshoots U اضافه جهش
superimposable U قابل اضافه
superimposable U اضافه شدنی
surcharge U اضافه بها
on to <adv.> U اضافه بر این
service charge U اضافه کار
on top of that <adv.> U اضافه بر این
beyond that <adv.> U اضافه بر این
widening U اضافه پهنا
what is more <adv.> U اضافه بر این
subjoin U اضافه کردن
over and above <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
moreover <adv.> U اضافه بر این
in addition <adv.> U اضافه بر این
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
furthermore <adv.> U اضافه بر این
forby <adv.> U اضافه بر این
append U اضافه کردن
add U اضافه کردن
adding U اضافه کردن
excess luggage U اضافه بار
surcharge U اضافه بار
possessives U حالت اضافه
possessive U حالت اضافه
salary increase U اضافه حقوق
surcharges U اضافه بها
excess price U اضافه قیمت
budget surplus U اضافه بودجه
surcharges U اضافه بار
per U حروف اضافه
overdraft U اضافه برداشت
overdrafts U اضافه برداشت
surtax U اضافه مالیات
exeed U اضافه شدن از
besides <adv.> U اضافه بر این
overcharges U اضافه هزینه
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
additionally <adv.> U اضافه بر این
excesses U اضافه مازاد
eke U اضافه کردن بر
excess U اضافه مازاد
overcharged U اضافه هزینه
step up U اضافه کردن
overcharge U اضافه هزینه
aside from that <adv.> U اضافه بر این
overloads U اضافه فرفیت
overloads U اضافه بار
additional bed [accommodation of persons] U تخت خواب اضافه
over time pay U پول اضافه کار
overbreak U خاکبرداری اضافه برنیمرخ
repositional U مانند حرف اضافه
overdraw U اضافه برداشت کردن
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
play down U بازی در وقت اضافه
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
extra bed U تخت خواب اضافه
overload principle U اصل اضافه باری
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
gerund U اسمی که از اضافه کردن
prepositionally U بطور حرف اضافه
effusions U اضافه جریان بزور
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
overload circuit switch U فیوز اضافه بار
effusion U اضافه جریان بزور
add in memory اضافه کردن به حافظه
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
overshoot U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
overshoots U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshooting U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ads U حرف اضافه لاتینی بمعنی
ad U حرف اضافه لاتینی بمعنی
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
forfeiture of premiums U ضرر اضافه ارزش سهام
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
inseparable preposition U حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
leap day U روز اضافه در سال کبیسه
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
over issue U اضافه براعتبار رواج دادن
unjustified U که با کامپیوتر اضافه شده است
raises U ترقی دادن اضافه حقوق
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
spared U ذخیره اضافه براحتیاج انی
premium statement U صورت اضافه ارزش سهام
accession U شیی ء اضافه یا الحاق شده
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
spare U ذخیره اضافه براحتیاج انی
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
repositional U با حروف اضافه اغاز شده
super numerary U نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
addend U عدد اضافه شده به حاصل در جمع
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
overweight U تحمل وزن اضافه از طرف اسب
eager beaver <idiom> U شخص همیشه داوطلب کار اضافه
increments U مقدار عدد اضافه شده به ثبات
overdrafts U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
increment U مقدار عدد اضافه شده به ثبات
overdraft U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
cost and frieght U قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
entremets U غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
Recent search history Forum search
2New Format
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1This student is stupid ,close the book on him.
3midas touch
1Jack Attac
1کنایه از چیست
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com